NTENT="IR" />
کلارآباد دات کام |
واکاوی فتنه 88 در گفتوگو با مهدی محمدی
«سران فتنه» روزی محاکمه و مجازات میشوند/ چرایی حصرخانگی موسوی و کروبی
پژوهشگر مسائل سیاسی تاکید کرد: عقیده من این است که نظام حرکت میکند به سمت محاکمه و مجازات موسوی و کروبی؛ این مطالبهای است که بالاخره روزی باید جواب داده شود. ![]() به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری فارس، سال 88 یکی از سالهای مهم تاریخ جمهوری اسلامی ایران است. در سال 88 با اسم رمز «تقلب» که مدعیان آن هم میدانستند دروغی بزرگ را مطرح میکنند، کشور 8 ماه درگیر مسائل تلخی شد. فتنه 88 که حاصل برنامهریزیهای دقیق بیگانگان و فرصتطلبی کسانی بود که احقاد زیادی از نظام داشتند، وحدت مردم را هدف گرفته بود و به رغم آنکه قصدش به ظاهر به دست آوردن ریاست جمهوری از راهی غیردموکراتیک بود، اهداف بزرگتری در سر داشت و نمیخواست به دولت قناعت کند. اما 9 دی با عشق حسینی ملت، تومار فتنه و فتنهگران را در هم پیچید. آنچه در ادامه میآید، گفتوگوی روزنامه «وطن امروز» با «مهدی محمدی» کارشناس و پژوهشگر مسائل سیاسی، درباره فتنه 88 و عوامل شکلگیری آن است. *** آقای محمدی، بحث را از اینجا شروع کنیم که چرا ما حق داریم از آنچه در سال 88 رخ داد، با تعبیر فتنه یاد کنیم؟ برخی از اهل فتنه از همان آغاز مدعی بودند این تعبیر سوگیرانه است و یک تفسیر خاص را بر کلیت مساله تحمیل کرده است. اینها میگویند نباید درباره اعتراض مسالمتجویانه تعداد زیادی از مردم به نتیجه یک انتخابات، با این تعبیر حرف زد. خب! این شروع خوبی است. وقتی چند مساله را از هم تفکیک کنیم روشن میشود چرا ما کاملا محق هستیم که به این پدیده بگوییم فتنه و چرا کسانی که میخواهند صورت مساله را آنطوری که شما مطرح کردید، طرح کنند، اشتباه میکنند. وقتی اصطلاح فتنه به کار میرود نوعی شبیهسازی تاریخی ایدئولوژیک رخ میدهد. این اصطلاح مردم ما را مستقیما میبرد به صدر اسلام بویژه وقایع جمل و صفین و نهروان. با توجه به آن وقایع، مقصود از فتنه دقیقا این است که کسانی در حالی که میدانند حقیقت چیست با مجموعه ابزارهایی که در اختیار دارند جامعه را بر میآشوبند و بر امام عادل خروج میکنند تا از طریق ایجاد بهم ریختگی سیاسی و اجتماعی، هدفهایی را برآورده کنند که از طریق مشارکت در یک فرآیند سالم و مشروع قادر به محقق کردن آن نبودهاند. به این معنا آنچه در سال 88 رخ داد دقیقا یک فتنه است. اولا کسانی که ادعای تقلب را مطرح کردند به خوبی میدانستند در انتخابات تقلبی به معنای جابهجایی آرا رخ نداده است. این چیزی است که الان دیگر کاملا روشن است. طیف بسیار متنوعی از استدلالها وجود دارد که چنین چیزی را ثابت میکند. از استدلالهای مربوط به حضور ناظران بر سر صندوقها و مکانیسم برگزاری انتخابات بگیرید تا استدلالهای مربوط به ناتوانی آقایان از اثبات حتی یک صد هزارم ادعایی که درباره تقلب 13 میلیونی کردند. مساله این است که تقلب به عنوان یک ابزار سیاسی - امنیتی پیشساخته روی میز قرار گرفت تا شرایط شکست را برای اصلاحطلبان تبدیل به تهدیدی برای کل نظام کند؛ تهدیدی که چنان که خواهم گفت تصور میکردند منجر به امتیازدهی نظام و تبدیل شکست انتخاباتیشان به یک پیروزی بزرگتر سیاسی خواهد شد که هم دولت را به آنها میدهد و هم چیزهای دیگر را. ظهر روز 22 خرداد اعضای ستاد قیطریه در حالی که گزارشهایی که از شهرستانها گرفته بودند تردیدی برای آنها باقی نگذاشته بود که احمدینژاد انتخابات را برده، تصمیم میگیرند به دیدار موسوی بروند، پیروزی در انتخابات را به او تبریک بگویند و از او بخواهند اطلاعیه بدهد و مردم را به برگزاری جشن فرا بخواند. از مجموع 22 هزار ناظری که بنا به تایید آقای علیرضا بهشتی، میرحسین موسوی سر صندوقها داشته 22 نفر هم گزارش تخلف ندادهاند چه رسد به تقلب. بالاخره اگر تقلبی رخ داده سر همین صندوقهایی رخ داده که اینها در آن حاضر بودهاند. مصاحبههای این ناظران با صدا و سیما همین الان موجود است که تا غروب روز جمعه مکررا گفتهاند همه چیز خوب است و هیچ مورد مشکوکی ندیدهاند. جالب است که همینها وقتی آخر شب به یکی از ستادهای موسوی میروند و میبینند آنجا بحث تقلب است، با اعضای ستاد درگیر میشوند و میگویند این حرفها چیست که میزنید، ما سر صندوق بودیم و هیچ تقلبی رخ نداده است. جالبتر این است که در حالی که موسوی شامگاه روز 22 خرداد ادعای پیروزی کرد، کمیته صیانت از آرای او حتی یک برگ سند هم مبنی بر تقلب نداشت. اینها میگویند پیامکها قطع شده بود و آنها نتوانستهاند سیستم صیانت از آرایشان را به کار بیندازند. پیامکها قطع شده بود، قلم و کاغذ را که از دستشان نگرفته بودند! بیست و چند هزار ناظر موسوی هر کدام یک صفحه اگر مینوشتند میشد بیست و چند هزار صفحه. روزی که موسوی یکی، دو روز بعد از انتخابات به کمیته صیانت از آرایش ماموریت داد اسناد تقلب را جمع کند، آقای محتشمیپور که رئیس کمیته صیانت از آرا بود یک صفحه مطلب هم در راه خدا نداشت. اصلا گزارشی مبنی بر تخلف نیامده بود. با هزار زحمت 600 صفحه مطلب جمع کردند و برای شورای نگهبان فرستادند که اگر تمام آن را هم معتبر فرض کنیم، چند صد هزار رای نمیشد. معنی این موضوع این است که تقلب فاقد مستندات بود. موضعی بود که ابراز شد و بعد گشتند تا برای آن دلیل و مدرک جور کنند که البته نشد. ادعای جریان فتنه این است که اسناد و مدارکش را به شورای نگهبان نداده چون به این شورا اعتماد نداشته است. به شورای نگهبان اعتماد نداشتند، نمیتوانستند یک سایت بزنند و در آن سایت اسناد و مدارکشان را منتشر کنند؟! هیچ وقت چنین کاری نکردند چون چیزی دستشان نبود. همه چیزی که داشتند یک ادعای بلاوجه بود که خودشان هم میدانستند بیمبناست ولی از طرحش کوتاه نیامدند چون هدفهایی داشتند که خیال میکردند از این راه به آن هدفها میرسند. حالا در ادامه عرض میکنم که آن هدفها چه بود. آنچه تا اینجا عرض کردم این بود که اولین دلیلی که ادعای ما مبنی بر فتنه بودن تحولات سال 88 را موجه میکند این است که این تحولات بر پایه ادعایی به نام تقلب بنا شد که اولا واقعیت نداشت و ثانیا طرحکنندگانش میدانستند که واقعیت ندارد. در همین انتخابات گذشته شما دیدید کسی مثل آقای عارف صریحا گفت در انتخابات تقلب نشده است. آقای روحانی هم پشت تریبون مجلس بدون هیچ ابهامی گفت اردوکشی خیابانی را نفی میکند و این تلویحا یعنی تقلبی رخ نداده بود که اردوکشی لازم داشته باشد، حقی ضایع نشده بود که تظلمخواهی روا باشد. دلیل دوم اینکه آنچه در سال 88 رخ داد یک فتنه بود این است که بانیان آن بسیاری از هدفهای واقعی خود را از مردم پنهان میکردند. آنچه ظاهرا به مردم گفته میشد این بود که رای آنها خوانده نشده و تقلب رخ داده است ولی آنچه در واقع در پی آن بودند به خیابان کشاندن مردم و استفاده از این انرژی بیثباتی و ناآرامی ناشی از حضور مردم در خیابان برای امتیازگیری از نظام نه فقط درباره نتیجه انتخابات بلکه درباره برخی موضوعات اساسی دیگر مانند نظارت استصوابی شورای نگهبان، اختیارات دولت، مدیریت صدا و سیما و جایگاه رهبری در نظام بود. در واقع من تصور میکنم مساله این بود که تجربه 8 سال دولت اصلاحات به این آقایان نشان داده بود تنها در اختیار داشتن دولت برای پیشبرد پروژههای ساختارشکنانهشان کفایت نمیکند. اینها علاوه بر دولت چیزهای دیگری را هم میخواستند. خب! این با حضور شرافتمندانه در بازی انتخابات ممکن نبود. بازی انتخابات را اگر میبردند چیزی که گیرشان میآمد دولت بود در حالی که این را کافی نمیدانستند. راهی که به ذهنشان رسید این بود که میز بازی یک جوری به هم بخورد که وقتی نظام دوباره میخواهد جمع و جورش کند مجبور باشد در کنار اختیار دولت برخی از اساسیترین اهرمهای نظارتی و رسانهای و امنیتی خود را هم تقدیم این جریان کند. یعنی شما میگویید هدف این جریان این بود که دولت را غصب کند و در کنار آن ابزارهایی را هم که نظام میتوانست و میتواند با آن ابزارها رفتار دولتها را کنترل کند و در چارچوب نگه دارد از نظام سلب کند؟ دقیقا! شما بیانیه مجمع روحانیون مبارز بعد از 22 خرداد را بخوانید. این بیانیه انعکاس بحثهایی است که اینها درون مجمع داشتند. همه حرفش این است که انتخابات باید باطل شود و پس از ابطال، باید تکلیف سپاه، صدا و سیما و شورای نگهبان هم معلوم شود. این را همین جا عرض کنم که اینها وقتی میگفتند انتخابات باید باطل شود منظورشان این نبود که انتخابات باطل شود و بعد یک انتخابات دیگری برگزار شود و آن وقت نتیجه هر چه شد مردم بپذیرند. دیدار آقای محسنیاژهای با میرحسین موسوی کاملا روشن میکند که اینها وقتی میگفتند ابطال انتخابات، مقصودشان برگزاری انتخاباتی بود که نام موسوی از آن بیرون بیاید. موسوی صریحا به آقای اژهای گفته بود اگر انتخابات دیگری برگزار شود و باز هم او برنده نباشد نتیجه آن را نخواهد پذیرفت. معلوم میشود که مساله کشف نظر واقعی مردم و نتیجه واقعی انتخابات نبود بلکه مساله تحمیل یک نتیجه خاص به نظام به هر قیمت ممکن بود. در واقع میخواستند یک تقلب آمرانه و از موضع بالا بکنند و خودشان به جای مردم رای بدهند و نتیجه را تعیین کنند؛ این از دلیل دوم. دلیل سوم اینکه آنچه در سال 88 رخ داد یک فتنه بود این بود که دعوت سیستماتیک و از قبل برنامهریزی شده مردم برای اردوکشی خیابانی این امکان را فراهم کرد که برخی طرفهای خارجی که مدتها بود به دنبال چنین فرصتی میگشتند، حس کنند وقت مناسب برای عملی کردن پروژههای بسیار خطرناکی که طراحیهای آن را از قبل کرده بودند، فراهم شده است. یعنی جنبه دیگر فتنه بودن حوادث سال 88 این است که فرصت را برای دشمن اصلی فراهم کرد. بله! دشمن خارجی بدون اینها و زمینهسازی و مقدمهچینی اینها یک صدم پروژههای اطلاعاتی و عملیاتی را که در سال 88 اجرا کرد، نمیتوانست اجرا کند. شواهد زیادی هم درباره اینکه دشمن خارجی از قبل برنامهریزیهایی کرده بود و دنبال فرصت میگشت وجود دارد. کدهای مهمی در این باره وجود دارد. مهمترین آن مقالهای است که لری فرانکلین معاون وزیر وقت دفاع آمریکا در سال 2003 (اواسط سال 82) نوشت. فرانکلین میگوید وقتی ما در سال 2003 تصمیم گرفتیم به عراق حمله کنیم یکی از دغدغههایمان این بود که ایران را چطور باید مشغول کرد تا نتواند در پروژه آمریکا در عراق اخلال کند. یعنی به این فکر میکردهاند که به موازات پروژه نظامی که برای عراق در دستور کار دارند، پروژهای هم برای ایران باید وجود داشته باشد که این کشور را آنقدر مشغول و گرفتار کند که ایران نتواند بازی آمریکا را در عراق خراب کند. بعد میگوید پنتاگون و جامعه اطلاعاتی آمریکا همان موقع نشستند و طرحی ریختند برای پروژه مشغولسازی ایران. جزئیات طرح را که میگوید، میبینید عینا همین چیزی است که در سال 88 اجرا شد. ترور، آشوب، شعارسازی و نمادسازی، سوق دادن اعتراضات به سمت اساس حاکمیت، تشویق نیروهای غربگرا در داخل کشور به اجرای پروژههای نیمهسخت و امثال اینها. من دعوت میکنم خوانندگان روزنامه بروند و اصل مقاله فرانکلین را بخوانند. شباهت میان آنچه او میگوید و آنچه در سال 88 رخ داد حیرتانگیز است. معلوم است که پروژهای که در سال 82 (2003) امکان اجرا نیافته بود، عینا در سال 88 اجرا شد. این البته چیزی است که آقایان اصلاحطلب هم کم و بیش به آن اذعان دارند. یکی از آنها همین اواخر گفته است ما بازی انتخابات را خوب بلدیم ولی بازی آشوب را خوب بلد نیستیم چون وقتی وارد بازی آشوب میشویم کار از دستمان در میرود و دیگران که احتمالا منظورش خارجیها و گروههای ضدانقلاب است، میآیند و کار را از دست ما درمیآورند. این فرد این استدلال را زمانی مطرح میکند که میخواهد دوستانش را متقاعد کند که باید در انتخابات 92 شرکت کنند و تکرار پروژهای شبیه آنچه در سال 88 رخ داد را کنار بگذارند. خب! اجازه بدهید تا اینجا یک جمعبندی بکنیم. استفاده از تعبیر فتنه برای حوادث سال 88 کاملا موجه است چرا که اولا در این حوادث آنها که ماجرا را بهوجود آوردند میدانستند که در حال گفتن یک دروغ بزرگ به مردم هستند، منتها تصور میکردند ارزشش را دارد، ثانیا این پروژه هدفهایی فراتر از تسخیر دولت داشت که از مردم پنهان نگه داشته میشد و ثالثا این پروژه زمینه را برای طرف خارجی فراهم کرد تا نقشههای بسیار خطرناکی را که مدتها در سر داشت در ایران پیاده کند. اینها قابل انکار نیست. جنبههای مهم دیگری هم هست که میتوان با اتکا به آن استدلال کرد که این حوادث مصداقی از مفهوم فتنه است. آنها که از این واژه میترسند در واقع از ماهیت عمل خود ترسیدهاند. آنها خودشان میدانند چه کردهاند ولی نگرانند که اگر این اصطلاح جا بیفتد –که افتاده است - آن وقت باید با تبعاتی مواجه شوند که احتمال دارد برای آن آماده نباشند. نقش اردوکشی خیابانی را در شکلگیری فتنه 88 چقدر میدانید؟ اصلا چرا این کار با چنین ابعاد وسیعی انجام شد؟ جریان فتنه عموما به راهپیمایی 25 خرداد استناد میکند و نتیجه میگیرد که این راهپیمایی نماد حقانیت مردمی این جریان بوده ولی سرکوب شده است. قبل از اینکه به موضوع اردوکشی خیابانی بپردازم اجازه بدهید این نکته را بگویم که من عقیده دارم فتنه 88، 3 رکن کلیدی داشته است. رکن اول از بین بردن انسجام درونی طبقه حاکم در نظام جمهوری اسلامی بود که مشخصا توسط آقای هاشمی رفسنجانی با نامه 19 خردادش خطاب به رهبر معظم انقلاب اتفاق افتاد. حالا توضیح خواهم داد. رکن دوم، خیابانی شدن مبارزه انتخاباتی بود که این را میرحسین موسوی و الیت امنیتی جریان دوم خرداد برنامهریزی و اجرا کردند و علتهای مهمی هم داشت. رکن سوم هم سیاسی شدن اعتراضات اقتصادی و اجتماعی بود که اعتراض را تبدیل به آشوب کرد و در اصل توسط ایده تقلب شکل گرفت. ترکیب این 3 عامل با هم فتنه 88 را ایجاد کرد. فتنه بدون هر کدام از اینها فتنه نمیشد.
[ یکشنبه 92/10/8 ] [ 10:29 عصر ] [ م.ص ]
[ نظر ]
|
|